فاطمه ساداتفاطمه سادات، تا این لحظه: 10 سال و 11 روز سن داره

فاطمه سادات ضربان زندگیمون

جونم برات بگه...

1394/4/31 20:15
290 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشق مامان

میخوام از قصه ی این روزاهامون برات بگم

جونم برات بگه که یه چند وقتی میشد که خیلی زود عصبانی میشدی بهم گفتن که به خاطر کمبود آهن هستش .از وقتی شربت آهنت رو میدم خیلی بهتر شدی.نوبت دوم که برا کمبود وزنت بود رو رفتم که گفت بازم وزنت کمه و دوباره باید برم پیشش.نمیدونم که دیگه کی میخواد این رفت و آمد من به بهداشت به خاطر وزن کمت قطع بشه

چندروزیه که خیلی وابسته شیر شدی مدام میخوای شیر مامانی رو بخوری مخصوصا وقتی میخوای بخوابی

دیگه تصمیم گرفتم دفعات شیر دادنت رو کمتر کنم تا بتونی بیشتر غذا بخوری

جونم برات بگه که روز عید فطر خونه مامان جونی بودیم و شبش هم دعوت بودیم البته با کمی تفاوت اونم این که مکان مهمونی پارک بود.خیلی خوب بود ولی اگه تو شام خوردن هم یه کم همکاری میکردی عالی بود ولی خب اشکالی نداره همین که کنار هم بودیم و خوش گذروندیم خداروشکر

اونشب برا اولین بار عسل مامان سوار یکی از وسایل شهر بازی شد

بدین صورت که هانیه تو رو بغل کرد و نشست تو یه چرخ و فلک کوچولو

اولش که هنوز سوار نشده بودی با دیدن چرخ و فلک کلی ذوق کردی ولی وقتی بابایی تو رو گذاشت تو بغل هانیه یه کم گریه کردی به بابایی گفتم که تورو بیاره بیرون شاید اذیت کنی اما مخالفت کرد.که این مخالفت هم نتیجه داد اونم اینکه با حرکت کردن چرخ وفلک شما آروم شدی و شروع کردی به دست زدن .و دست تکون دادن برا من و بابایی

عزیز دلم نمیدونی که من و بابایی از دیدن این صحنه چه کیفی میکردیم با خوشحالی تمام ازت فیلم میگرفتم و از ته دل میخندیدم آخه چهره ات خیلی دیدنی بود اون لحظه رو .اون شادی رو .اون نگاهت رو با هیچ چیز تو دنیا عوض نمیکنم خدا رو به خاطر این نعمت بزرگی که بهم داده و اونم فرصت زندگی کردن با تو و همسری و خونواده عزیزم هستش شکر میکنم

البته اینم بگم که کلی هم به قول خودت تاااااااااااااااااتا کردیsmiley

جونم برات بگه که میخوام یه چادر کوچولو برات بدوزم .قربونت برم دیگه داری میشه خانم کوچولو.

دیگه اینکه چندروزیه که یه سرماخوردگی کوشولو داری.خدارو شکر زیاد جدی نیست فقط بینیت کیپ شده یه کم موقع خوابیدن اذیت میکنی

دیگه جونم برات بگه که امشب عروسی داریم.قراره یه لباس خوشکل تنت کنم تا باهم دیگه بریم عروسی.امیدوارم که زیاد مامانی رو اذیت نکنی

نفـــســــــــــــــــــــم

پسندها (1)

نظرات (4)

مامان مبینا
1 مرداد 94 17:19
ایشالله ک همیشه خوش باشین عزیزان
مامان افسانه
2 مرداد 94 14:48
سلام عزیزم ان شاالله همیشه به شادی و سلامتی باشین با کم خوردن شیر حتما وزنش بهتر میشه شک نکن عروسی خییییلی خوش بگذره
هستی مامی
6 مرداد 94 12:09
سلام گلم ممنون که بهم سر زدی میشه بهم بگی دقیقا تو کدوم پستت درباره کمبود وزن فاطمه جان توضیح دای؟آخه من وقت ندارم بخونم همه شو دستت طلا
بهاربانو
6 مرداد 94 15:40
تن خانوم گلی سالم و سلامت عزیزدلم.