فاطمه ساداتفاطمه سادات، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 26 روز سن داره

فاطمه سادات ضربان زندگیمون

یه پست جا مونده

 به همه ی دوستان گلم.ممنون که نگرانمون بودی. نظرات قشنگتون هم عالی بود ببخشید که دیر اومدم.آخه سادات ما سرما خورده و بیشتر ناراحت اونم. به خاطر سرماخوردگیش مجبور شدیم واکسن 6ماهگیش رو دیرتر بزنیم.یعنی فردا.امیدوارم که این مرحله رو هم به خوبی پشت سر بذاریم. چند وقت پیش رفته بودیم حاجی آباد {امام زاده}. اینم چندتا عکس. قربون اون تعجبت برم که اینجوری نگام میکنی دختر ما درس نخونده رفته بالای منبر. البته من خیلی میترسیدم که نخوری زمین آخه هنوز خوب نمیشینی... اما محمد خاله مواظبت بود فاطمه سادات و عروسک زکیه خاله که 6 سال بیشتر نداره و میگه این عزوسک بچه...
19 آبان 1393

یا علی اصغر امام حسین

  شش ماهه من علی اصغر شده             صبح روز جمعه 6 محرم  داشتم فاطمه سادات رو آماده میکردم که بریم همایش شیرخوارگان وقتی  مراسم شروع شد شما  گرسنه بودی،شیر خوردی و خوابیدی.اما یه کم بعدش بیدار شدی دختر عموت زهراسادات هم بود که دوتاییتون خوابیدین بعد از سخنرانی مداحی کردن.آقای مداح گفت که بچه ها رو بگیرین رو دستتون و تکونشون بدین.خیلی حس خوبی بود .خدایا دخترم رو اول از همه به خودت میسپارم بعدشم به امام حسین و خاندانش.امید دارم که به عنوان یکی از خادمای امام حسین قبولش کنی و توفیق سربازی ا...
11 آبان 1393

سرماخوردگی فاطمه سادات و بیماری مامانی

سلام عسلم ببخشید که دیر بهت سر زدم. دخترم این روزا حالت زیاد خوب نیست و یه کم سرما خوردی.خدا رو شکر تبت پایین اومده ولی سرفه میکنی منم دیروز رفتم دکتر برای عفونتم.دکتر بعد از معاینه گفت که عفونتت خطرناکه و بهم دارو داد بعدش هم گفت که اگه با این داروها خوب نشدم باید 2روز تو بیمارستان بستری بشم تو رو خدا برام دعا کنید.آخه من چه جوری با یه بچه شیر بستری بشم تو این شبا که میرین عزاداری از همه ی دوستان التماس دعا دارم یه چیز دیگه هم تا یادم نرفته بگم که میخوام امسال فاطمه سادات رو علی اصغرش کنم.نکته جالب اینه که فاطمه سادات {از نظر تاریخ قمری} روز پنجشنبه 5 محرم درست 6ماهش تموم میشه.که جمعه 6 محرم مراسم علی ...
4 آبان 1393

فاطمه جونم تب کرده

دیروز ظهر که از خواب پا شدی خیلی داغ بودی و همش ناله میکردی بردیمت دکتر آقای دکتر بعد از معاینه گفت که تب داره و این ناله ها هم برا اینه که بدنش درد میگیره باید تب بر{استامینفون}بهش بدین.   ممکنه ویروسی باشه ،شاید هم شروع سرماخوردگیه منم تا امروز بهت استامینفون دادم.چون خواب آوره بیشتر خوابیدی و بیحالی. دختر عزیزم خدا کنه که زود خوب بشی.اصلا دوست ندارم از این داروها بهت بدم ولی چاره ای نیست. بازم خدا رو شکر میکنم که بیماریت درمان داره و خوب میشی.ایشالله که دیگه مریض نشی اینم چندتاد عکس موقعه معاینه آقای دکتر         بابایی دستات رو گرفته تا دکتر بتونه معاینه ات...
29 مهر 1393

زخمی کوچک اما . . .

چند روز پیش داشتم شلوار فاطمه جونم رو عوض میکردم .چند لحظه گذاشتمش پیش باباش و رفتم تو اتاق یه چیزی بیارم که یه دفعه صدای گریه اش بلند شد. سریع برگشتم تا ببینم چی شده که همسری توضیح داد که خود فاطمه سادات پاش رو زده به ناخن پای من که نوک تیزی هم داشته و زخم شده.وقتی پاش رو دیدم جیگرم کنده شد.شاید این زخم چیزی نباشه ولی ناراحت شدم اولش که تازه زخم شده بود اینجوری بود فردا صبحش یه کم بهتر شده بود چندتا دونه هم رو دستت و صورتت زده نمیدونم پشه نیشت زده یا. . . عزیز دل مامانی گاهی اوقات که گریه های از ته دل میکنی جیگرم کباب میشه اصلا طاقت دیدن ناراحتیت رو ندارم ایش...
28 مهر 1393

چندتا موضوع تو یه پست

    پیشنهاد میکنم حتما ادامه مطلب رو بخونید   سلام مخمل مامان امیدوارم که حالت خوب باشه .امروز میخوام از چندتا موضوع برات صحبت کنم. اول از همه میخوام از عید دیدنی برات بگم صبح روز عید غدیر رفتیم خونه مادرجون که اونجا اولین عیدی رو از دست باباجون گرفتی     وقتی عیدی رو گرفتی طبق معمول میخواستی اونو بخوری.   کلا این روزا هرچی گیرت میاد میخوای بکنی تو دهنت به قول مادرم اگه سر مار هم بگیری میکنی تو دهنت بعد از اون رفتیم خونه خاله بابایی مادربزرگ بابایی .بعدش هم برگشتیم خونه مادرجونی ناهار اونجا دعوت بودیم شبش هم رفتیم خونه اون یکی پدربزگ باب...
26 مهر 1393

تمام لذت عمرم در این است که مولایم امیر المومنین است

حقا که غدیر بهر ما نوروز است میزان عدالت است و ظالم سوز است جمهوری اسلامی ما با صلوات از یمن ولایت علی پیروز است   سلااااااااااااااااااااااااااااام عید همگی مبارک امسال عید ما سه نفر هستیم.خیلی خوشحالم که فاطمه سادات رو دارم.امشب دخترم اولین عیدی زندگیش رو میگیره،ولی هنوز معلوم نیست که چه کسی این عیدی رو میده.البته درسته که عید سادات هستش برا همین اینم یه عیدی مجازی از طرف فاطمه سادات به همه ی دوستان گلم که خیلی ماهن   ایشالله که براتون برکت بیاره منتظر عکسای عید دیدنی فاطمه سادات باشین...    فاطمه سادات ...
20 مهر 1393

درهم

باسلام و معذرت خواهی بابت تاخیرم چند روز پیش که عید قربان بود رفتیم خونه مادرجون که گوسفند قربونی کردن  آخه مادرجون  اینا پارسال رفتن مکه و شدن حاجی .اون موقع من 3ماهه باردار بودم یادش به خیر دوران جالبی بود.چه زود میگذره راستی دیروز صبح خاله جون و دانیال رفتن گنبد کاووس .به قول دانیال:میریم خونه گنبدمون .خیلی دلم واسه دانیال تنگ میشه امیدوارم که خیلی زود دوباره همدیگه رو ببینیم پدرجون هم همون دیروز رفت مشهد.دایی هم امروز بعد ازظهر حرکتشون به سمت مشهده.خلاصه اینکه حسابی تنها شدیم.یعنی ما موندیم و یه مادر که بهترینه و بی حد و   مرز دوسش دارم و برام عزیزه. حالا بریم سراغ چندتا عکس . اینجا با خا...
16 مهر 1393

چندتا عکس جامونده

 فاطمه جونم تو بغل بابایی   این عکس رو به اصرار بابایی گذاشتم.آخه خیلی دوسش داره   اینجا فاطمه خانم مامان داره تمام  سعیش رو میکنه که دندونی رو بکنه تو دهنش انگشت خوردن عسل مامانی اینم یه خنده نمکدونیییییییییییییییییی همه هستی مامان دوست دارم                                                      &n...
10 مهر 1393