اولین چرخش فاطمه السادات
سلام خوشکل مامان الهی من قربونت برم که این روزا داری خیلی شیرین میشی.انقدر ذوق کردم که نمیدونم چه جوری این متن رو بنویسم.
آخه امروز برای اولین بار خودت به تنهایی چرخیدی به پهلو .من داشتم زیارت عاشورا میخوندم ،تو هم آروم بودی و سر و صدایی نمیکردی وقتی اومدم بالا سرت دیدم عسل مامان خودش چرخیده و به پهلو خوابیده داره به گلهای تو ی گلخونه نگاه میکنه
انقدر ذوق کردم که نگو.میخواستم ازت عکس بگیرم به من نگاه میکردی و میخواستی سرت رو بچرخونی برا همین با عجله چندتا عکس گرفتم تا حالتت به هم نخوره.کلی بوسیدمت،نازت رو کشیدم،بغلت کردم و...
عزیزم نمیدونی چه حس خوبی بود،امشب یکی از شبای خوب زندگیم بود.وقتی اون صحنه رو دیدم خدا رو شکر کردم
نازنینم تو روز به روز داری بزرگتر میشی و من شاهد این ماجرا.دوست دارم هرچه زودتر بزرگ بشی تا بتونیم با هم حرف بزنیم.باهم بریم بیرون و...،ولی میدونم روزی میرسه که من دلتنگ این روزای ناب میشم. دلتنگ این اولین کارایی که میکنی و منو کلی ذوق زده میکنی
اینم یه عکس از اولینهای فاطمه السادات
دوست دارم مامانی